11 ماهگیت مبارک نازنینم
دخترک نازنین من 11 ماهه شدی . این روزها بدجوری مریض شدی عزیزم. سرفه های بدی می کنی , هرچندوقت هم یه تب کوچولو. این اولین مریضیه توست عشقم. امیدوارم هرچه زودتر خوب بشی.
از دیروز یادگرفتی از حالت خوابیده , بلند میشی و میشینی و دستتو میگیری به هرچیزی و با زحمت بلند میشی. وقتی میشینی از ذوقت کلی واسه خودت دست میزنی. نمی دونی این لحظه چقدر با مزه است. امروز کلی از ته دل خندیدم به این کارات و جالبه که خودتم به من نگاه می کردی و می خندیدی وهمه اینها یعنی شما بزرگتر شدی , فهیم تر شدی و بالنده تر.
راستی خیلی وقته که یاد گرفتی صورتتو میاری جلوی دیگران تا ببوسنت. وقتی میگیم رها بوس بده , صورتتو خیلی آروم میاری جلوی لب ما.آخر دخمل من به تو چی بگم؟؟؟!
این روزها کلی مشغله کاری دارم مامانی ولی , ولی , ولی , یکی از بزرگترین فکر مشغولی هام برنامه ریزی برای جشن تولد یکسالگی شماست. دختر خوب یکسال گذشت , یکسال از زیباترین اتفاق زندگیم. برنامه تولدتم فعلا سوپرایزه ...