عاشقی کردن...
مامانی مامانی مامانی....
روز به روز انگار ساعت های کاری طولانی تر میشن و دوری تو سخت تر.هر روز توی راه برگشت به خونه فیلم شیرین کاریهات رو از تو موبایلم نگاه میکنم و لحظه رسیدن به خونه و بغل کردنت رو تصور می کنم. دیگه همه چیزاشو حفظ شدم. یه وقتایی توی اداره با یاد دلبریهات دلتنگ میشم و اشک توی چشام جمع میشه. مامانی دوری خیلی سخته. یه وقتایی از فکر اینکه دوری برای تو هم اینقدر سخت باشه ، بغض گلومو فشار میده. یه وقتایی که به عکست روی صفحه کامپیوتر اداره نگاه میکنم پیش خودم میگم اگه الان رها هم دلش برای من تنگ شده باشه چیکار باید بکنه؟!
کاری نمیشه کرد مامان. این هم بخشی از چیزی که باید یاد بگیری. عشق ورزیدن، انتظارکشیدن و دلتنگ شدن... خاصیت عشق اصلا همینه. و تو از الان عاشقی کردن رو بلدی خیلی بهتر از من و امثال من.
دلبرکم روز به روز بیشتر دوستت دارم . راستی دارم خاطراتتو مو به مو می نویسم.دلم میخواد همیشه لحظه لحظه بزرگ شدنت تو خاطرم بمونه.